تولد 2 سالگی النا جون
اي تنها دليل رد کردن هر دليل و اي تنها بهانه ي آوردن هر بهانه
ديوانه ي مهرباني تؤام....
اي بهترين چه خوب شد که به دنيا آمدي و چه خوبتر شد که دنياي من شدي
پس براي من بمان و بدان که تو تنها بهانه براي بودني
تولدت مبارک
امسال هم من و بابا علی ١٠ مهر ماه روز تولدت را جشن گرفتیم امسال خودت نظر می دادی که کجا بادکنک بچسبونیم ، کیک باب اسفنجی سفارش بدیم چه آهنگی بذاریم و خیلی چیزای دیگه که بعضی وقتا من یه خرده عصبانی می شدم ولی بابا جون می گفت هر چی النا می گه همون بشه دخترمون بزرگ شده باید خودش نظر بده شما هم که اصلا" کم نمی یاری الهی مامان قربونت بره
شب مهمونا اومدن تو خیلی خوشحال بودی خودت با هر آهنگی می رقصیدی جالب اینجاست که می گفتی رقص چاقو رم خودم باید بکنم ... از اول مراسم هم منتظر بودی فقط زود کیک و ببری همه مهمونا برات کادو آورده بودن دست همشون درد نکنه من و بابا علی هم برات نیم ست هدیه خریده بودیم.